سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و مردمى را در مرگ یکى از آنان تعزیت گفت و فرمود : ] این کار نه با شما آغاز گردید ، و نه بر شما به پایان خواهد رسید . این رفیق شما به سفر مى‏رفت کنون او را در یکى از سفرهایش بشمارید ، اگر نزد شما بازگشت چه خوب و گرنه شما روى بدو مى‏آرید . [نهج البلاغه]
حرف جاسم
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 67815
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
........... درباره خودم ...........
حرف جاسم
جاسم
سلا م من شخصیتی هستم دوستار ارتباط اجتماعی با جوانان

........... لوگوی خودم ...........
حرف جاسم
............. بایگانی.............
هوسی نشی
تابستان 1386
پاییز 1385

........... دوستان من ...........
امام حسین

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • شمع سوزان

  • نویسنده : جاسم:: 85/9/10:: 2:46 عصر
    شمع سوزان توام این گونه خاموشم نکن
    نظرات شما ()

  • خصوصیات دخترها

  • نویسنده : جاسم:: 85/9/8:: 8:19 عصر
     

    خصوصیت دخترها


     ?. تا زبونشون باز میشه عوض مامان بابا میگن شوهر!!!



    ?.حالشون از پسرا به هم میخوره ولی

    نمی دونم چرا 666 تا دوست پسر دارن




    ?اگه خونشون آتیش بگیره بین بابا و لوازم

    آرایش حتما لوازم آرایش و انتخاب می کنن



    ?.نون شب ندارن بخورن ولی پول عمل دماغشونو ردیف میکنن
     

    ?.همه خوشکل و خوش هیکلن




    (خدایا منو بخاطر این دروغم ببخش)



    ?.از 8 تا 20 سالگی شونصدتا دوست پسر



    داشتن که هیچ کدوم درکشون نمیکردن



    ?.همیشه می گویند من برات با ارزشم یا زندگیت



    ?.اگه دوسم داری گرون ترین عطرو برام بخر



    .?مثل عوارضی می مونند باید همیشه ازشون برگه عبور بگیری




    (زنگ بزن  یاSMS کجا میری با کی میری کی برمی گردی)





    ??.شعاره دخترها ! شما پسرها همتون مثله همین ایشششش



    اگه یه موجودیم باشه که ازش نفرت داشته باشن خانوما Mr YahoO?? هستش!!!



    ___________



    الان پسرا شیکمارو گرفتن ترکیدن از خنده!!!



    دخترا 


    نظرات شما ()

  • راهم دهید000

  • نویسنده : جاسم:: 85/9/5:: 10:45 عصر
     

    من بی کس بی کسم پناهم بدهید


                                            بی خانه منم به خانه راهم بدهید


    در دوزختان اگر کمی جا دارید


                                             من راضی راضیم گناهم بدهید


    نظرات شما ()

  • بغض تنهائی000

  • نویسنده : جاسم:: 85/8/11:: 11:0 عصر

    اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد


    ... خبرم کن


    بهت قول نمی دم که بخندونمت


    ولی می تونم باهات گریه کنم


    اگه یه روز خواستی در بری


    ... حتما خبرم کن


    قول نمی دم که ازت بخوام وایستی


    اما می تونم باهات بیام


    ... اما


    اگه یه روز سراغمو گرفتی


    ... و خبری نشد


    سریع به دیدنم بیا


    احتمالا بهت احتیاج دارم


     


    نظرات شما ()

  • از خدا خواستم

  • نویسنده : جاسم:: 85/8/8:: 9:8 عصر

    از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد،
    خدا گفت: نه!
    رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی.
    از خدا خواستم تا کودک معلولم را درمان کند،
    خدا گفت: نه!
    روح او بی نقص است و تن او موقت و فناپذیر.
    از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد،
    خدا گفت: نه!
    شکیبایی زاده رنج و سختی است.
    شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است.
    از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد،
    خدا گفت: نه!
    من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری.
    از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد،
    خدا گفت: نه!
    رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند.
    از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد،
    خدا گفت: نه!
    بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی.
    من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم


     و باز گفت: نه.
    من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری.
    از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که او مرا دوست دارد.
    و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم!



    نظرات شما ()

  • چشم مست

  • نویسنده : جاسم:: 85/8/3:: 4:37 عصر

    عفت

    شبی مست و خراب می گذشتم از در ویرانه ای

    ناگهان چشم مستم خیره شد بر در خانه ای

    پدری کور وفلج افتاده کنار پنجره

    مادرک از سوز سرما میزند دندان به لب

    دخترک مشغول عیش ونوش با بیگانه ای

    زآن پس لعنت فرستادم بر خود که هرگز با چشم مست

    نروم در هر خانه ای تا ببینم  می فروشد

    دختری عفتش را بهر نان خانه ای


    نظرات شما ()

  • معادله عشق

  • نویسنده : جاسم:: 85/8/3:: 4:19 عصر

    به بهای عشق همه را دادم بر باد


    و میدهم اکنون زندگی را برای تو به باد


    امروز زندگی درسی داد ........


     


    بی نهایت= عشق lim


            X0 ...... عشق


     


    یعنی از عشق نمیتوان حد گرفت .......


    این را دیگر استاد ریاضی نگفته بود !


    زندگی برایم پای تخته نوشت :


    عشق همیشه بی نهایت است


    و فردا دیگر درس نخواهند داد !


    گویا تعطیل است .......


     


    این حد رو ما بچه های ریاضی هم حیرونش موندیم !


    بلد نیستیم ! شما هم نپرس !


    لعنت به بعضی از این درسها که ما میخونیم !


    خیلی دلم گرفته ......


    قربون صفای همتون


    نظرات شما ()

  • هوسی نشی

  • نویسنده : جاسم:: 85/8/2:: 2:57 صبح

    سلام داداش من خوب حرف جاسم را گوش بده

    کاری   که طریاک با آدم میکنه :

    یه قسمتی تو مغز وجود داره که درد های معمولی را از بین میبره مثل دردی که سنگینی بدن روی پاها ایجاد میکنه یا فشاری که وقت نشستن روی باسن میاد

    حالا گوش بده :

    شنیدی میگن بزار یه بس بزنیم کمر مون حال بیاد فکر می کنی واسه چیه واسه اینه که میره همون قسمت را که گفتم تو مغز تقویت میکنه برا همینه که درد کمر کمتر میشه

    ولی 000

    اگه بی جنبه باشی وزیاده روی کنی یواش یواش طریاک اون قسمت رو از بین میبره وخودش جاش میشینه اون وقت که تا نکشی جاش خالی میشه وبدن درد میگیسره مثل دور از جون شما000آقایون خماریان

    بله عزیز این جا میشه که میگن طرف معتاد شده وئ واسه این که بدنش درد نگیره باید به قول بچه ها ویالون بزنه

    این بود حرف جاسم هوسی نشی گول بخوری  خمار بشی  

     


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ